بیدمشک

مقوی اعصاب است!(((:

تغییرات ترسناک!

۲ نظر

من همیشه ی خدا،آدمی بوده ام با تغییرات کم...چهره ام هنوز-در دوران دانشجویی- برای آدم هایی که مرا از دوره پیش دبستانی می شناخته اند قابل تشخیص است...تغییرات چهره ام در همان حد بوده که آدم از گذشت زمان و عوض شدن موقعیت ها انتظار دارد...

اخلاق و عقایدم هم درست همان قدر تغییر کرده که حاصل از پخته تر شدن و بزرگ تر شدن و گذر از خردسالی و کودکی و نوجوانی به جوانی است...!
نمی دانم منظورم را درست رسانده ام یا نه!می خواهم بگویم آدم تکرار مکررات و رکود و فرار از تنوع نبوده ام...سفرها و کتاب ها و تجربه های جدید را دوست داشته ام اما گذر زمان هیچ وقت آن قدر مرا تغییر نداده که کسی بعد از سال مرا ببیند و بگوید که چقدر تغییر کرده ای!!!
هیچ وقت تحول شگرفی در من رخ نداده....سال ها گذشته و چهره من همان چهره است و اخلاق و عقاید و نگاهم به دنیا با یک سیر تکاملی و شیب ملایم همان!
اما این روزها که به دوستان و همکلاسی های قدیمی تر در اینستاگرامم  ریکوئست می دهم...و ریکوئست هایشان را اکسپت می کنم...از این حجم تغییر آدم ها می ترسم....
نمی دانم این حد از تغییرات-در چهره و رفتار و اخلاق و عقیده- خوب است یا بد...قصد ندارم کسی را قضاوت کنم...تغییرات را زیر سوال ببرم و ثبات خودم را تحسین کنم....
هیچ وقت هم موقع دیدن عکس آدم هایی که تا این حد تغییر کرده اند مرتکب قضاوت نشده ام....اما این حجم تغییر...اینکه آدم ها انقدر تغییر کنند که اگر به خاطر اسم و فامیلشان نبود امکان نداشت بشناسمشان...اینکه با این چهره های از زمین تا آسمان عوض شده....اگر در خیابان به چشمم می خوردند آن ها را نمی شناختم...
این حجم قابل توجه تغییرات مرا می ترساند....خیلی زیاد!


"زمان آدم ها را دگرگون می کند اما تصویری را که از آن ها داریم ثابت نگه می دارد.هیچ چیز دردناک تر از این تضاد میان دگرگونی آدم ها و ثبات خاطره نیست"
+جمله از کتاب در جستجوی زمان از دست رفته-مارسل پروست


++طبیعتا همه تغییر نکردن!خیلیا هم سال ها گذشته و بدون تغییر آنچنانی باقی موندن....اصلا قصد نداشتم و ندارم که تغییر ناگهانی بعضیا رو به همه تعمیم بدم!
۱ ۰

وین نامه در چه داشت که عنوان معطرست...

۲ نظر

بازآ که در فراق تو چشم امیدوار

چون گوش روزه دار بر الله اکبر است


(:


+سعدی

۱ ۰

غیر تسلیم و رضا کو چاره ای؟!

۱ نظر

امتحانای دبستانی ها و راهنمایی ها و دبیرستانی ها تموم شده...

کنکوری ها کنکورشون رو دادن...

امتحانای بیشتر دانشجوها تو یکی دو روز اخیر تموم شد...

اون وقت امتحانای دانشگاه ما تازه از 1 تیر شروع میشههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههه!!!!!!!!!!


+عنوان مصراعی از مولانا

۰ ۰

ای عشق مبادا که جسارت شده باشد!!!

۲ نظر

یک وقت هایی دلم می خواهد بروم بزنم روی شانه ی بعضی دخترها...بعد پیشانیم را بچسبانم به پیشانیشان و بگویم:دختر جان...!جان هر کسی که دوست داری کمتر خودت را به کوچه علی چپ بزن!!!باور کن نه این چیزی که اسمش را گذاشته ای عشق,عشق است و نه تو معشوقه ای...بازی است و تو بازیچه ای!!!!

بگویم که دلت را خوش نکن به یک حلقه ی بی ارزش...که از من نخواه دعا کنم زودتر عروس شوی وقتی هر عقل سلیمی تشخیص می دهد که آن پسر لایق تو نیست....

ساده نباش دختر جان...انقدر ساده نباش...


+عنوان مصراعی از محمد رضا ترکی

۰ ۰

اگر در حوضچه ی اکنون بودیم...

۳ نظر
دو سه روزه دارم به این فکر می کنم که زندگی میتونه  چقدر شیرین تر باشه اگه ما آدما یاد بگیریم نه در حسرت و فکر گذشته زندگی کنیم نه در آرزو و خیال آینده...اگه فقط درگیر"لحظه" بودیم...اگه فقط به درست ترین کاری که در لحظه باید انجام بدیم فکر می کردیم...
ولی متاسفانه بیشتر ما اینطوری نیستیم...یا فکر و خیال گذشته اذیتمون می کنه یا اضطراب و رویای آینده...
امروزمون رو خراب می کنیم به خاطر روزهایی که گذشته و به فردا که می رسیم می بینیم بیشتر از 80 چیزهایی که براشون نگران بودیم اتفاق نیفتاده!
جالب اینجاست که همه این موضوع رو میدونن و شنیدن و قبولش دارن اما درصد کمی هستن که میتونن در لحظه ی اکنون زندگی کنن...
خود من خیلی سعی می کنم که در "حال" زندگی کنم اما خیلی وقتا موفق نمیشم....اما هربار که موفق شدم آدم خوشحال تری بودم....!

+زندگی آبتنی کردن در حوضچه ی اکنون است...
سهراب سپهری
۰ ۰

!!!English again

۲ نظر

زبان های مختلف همیشه برای من جذاب بودن و هستن...شاید عجیب باشه ولی تقریبا به یادگیری همه زبان ها علاقه دارم...برام حس جالبیه که بتونم زبانی غیر از زبان مادری خودم رو بفهمم و بخونم و بنویسم....

چند روزیه که بعد از دو سه سال  دوباره خیلی جدی شروع کردم به دوره کردن جزوه های کلاس زبانم....متاسفانه انگلیسی-مخصوصا کلمات- زود از یاد آدم میره....

من هم خیلی کلمات رو یادم رفته بود ولی این روزا که دوباره همه چیزو دارم دوره می کنم خیلی حس خوبی دارم(:

روزا گرامر میخونم و کلمه و اصطلاح.شب قبل از خواب هم فیلم انگلیسی می بینم!(:


+در راستای همین زبان خوندن ها صفحه ای تو اینستاگرام پیدا کردم که اصطلاحات روزمره انگلیسی رو در قالب پستاش آموزش میده...آی- دی اینستاگرامشو میذارم اینجا،اگه دوست داشتین ببینیدش:

englishpersian


۰ ۰

تاریخ های درخشان

۱ نظر

در زندگی همه آدم ها تاریخ هایی هست که درخشانند....روزهای درخشان لزوما مهم یا نقطه عطف نیستند....

فقط و فقط درخشانند!!!یعنی وقتی جایی می شنوی "خرداد"...در ذهنت آن تاریخ روشن می شود!!!!

و 23 خرداد برای من تاریخ درخشانیست....!4 سال است که خرداد برای من مساوی شده با 23 خرداد 90!

روزی که برای من اتفاق مهمی نیفتاد،نقطه عطفی نداشت....اما درخشان و دوست داشتنی و بزرگ بود...و البته در وبلاگ قبلیم هم نوشته بودم که:


اتفاقات به خودی ِ خود بزرگ یا کوچک نیستند...حال و احساسات و روحیه آدم هاست که میزان بزرگی هر اتفاق خوب یا بد را تعیین می کند....


+یادش به خیر(:

۰ ۱

بسم الله الرحمن الرحیم

۳ نظر
آدم ها به نوشتن عادت می کنند...وقتی عادت می کنی بنویسی،باید بنویسی....
وگرنه هجوم واژه ها آزارت می دهند...
بلاگفا خراب بود...و من باید می نوشتم....
هر چند که دفتر خاطراتم بود....اما انگار "باید"وبلاگی هم باشد....
پس....
بسم الله الرحمن الرحیم
سلااااام!!!(:
۰ ۰
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان