بیدمشک

مقوی اعصاب است!(((:

در روزهای تعطیل چه می کنید؟!!!(:

۱ نظر


چند وقتیه که به شدت ددری شدم...اصلا تو خونه بند نمیشم.حالا چند سال پیش اگه یه هفته هم تو خونه می موندم اصلا برام مهم نبودا ولی امروز به بابام می گفتم:

باباااااااا...من دیروز اصلا بیرون نرفتم.اگه امروزم تا شب بیرون نرم میشه 48 ساعت که تو خونههههه بودممممممم!

واقعا هم پیدا کردن جای مناسب برای بیرون رفتن تو گرمای مرداد ماه سخته...از 10 و 11 صبح تا غروب که از گرما نمیشه جای خاصی رفت،عصرا هم که ترافیک وحشتنااااااااااااااااااااااااااااک!!!!

اصلا آدم می مونه چیکار کنه!باز اگه هوا خنک تر بشه گزینه زیاده!ولی جمعه های تابستون همیشه برای من معضله که کجا برم....

فعلا تصمیم گرفتیم بعد ناهار یه سری به یه فروشگاه بزنیم و اگه شد شب بریم یکی از پارکای بزرگ نزدیک خونه.

حالا شما بگید.معمولا روزای تعطیل چه می کنید؟!

بگید که منم ایده بگیرم.مررررررررسی((:

۰ ۰

دور ِ تند

۲ نظر


زندگیم این روزا روی دور تنده....انقدر کارای مختلف تو روز انجام میدم که روزا به سرعت برام می گذرن و احساس می کنم  خیلی زمان زیادی گذشته...

نمونش همین امروز حس می کردم حداقل 10 روز هست که اینجا چیزی ننوشتم ولی وقتی وبلاگمو باز کردم و تاریخ آخرین مطلبو دیدم فهمیدم امروز تازه 5 روز از نوشتن آخرین پستم گذشته!

تابستون امسال ترم تابستونی برنداشتم چون احساس می کردم وقتی تازه 20 تیر امتحانامون تموم میشه خیلی خسته کننده میشه ترم تابستونی اما دو تا کار انجام دادم که اگه به سر انجام برسه میتونم بگم تابستون مفیدی بوده(:

البته کارای خیلی مهمی هم نیست اولیش گرفتن گواهینامه هست که فعلا در مراحل گرفتنشم(((:

اون یکی هم انشالله اگه به سر انجام رسید تعریف می کنم!دعا کنید به نتیجه برسه لطفا....مرسی

۰ ۰

دلنشین ترین عطر دنیا

۲ نظر

لم داده بودم روی تخت و داشتم صفحه اول سمفونی مردگان را می خواندم که هدیه نگار بود برای تولدم.

بعد یک دفعه...بدون صدای رعد و برق و بی آنکه نشانی از آمدن باران باشد صدای دلنشین باران شروع شد...نفهمیدم چطور از روی تخت پریدم پایین اما آمدم پشت پنجره و ناباورانه و خوشحال بارش قطرات درشت باران را نگاه کردم...بعد دیدم پرده ها یکی یکی کنار رفت و سرها برای دیدن باران اواسط مرداد از لای پتجره ها بیرون آمد... 

رگبار کوتاه و دلنشینی بود اما عطرش همچنان پیچیده در اتاق من و مرا بی نهایت مشعوف کرده...

پدرم عاشق باران است...میخواستم بروم بیدارش کنم که مادر جان نگذاشت!(:

۰ ۰

تولدم مبارک(:

۰ نظر

نیما یوشیج در جشن تولد یکسالگی فرزندش نوشت:

پسرم یک بهار،یک تابستان،یک پاییز و یک زمستان را دیدی....از این به بعد همه چیز جهان تکراریست جز مهربانی...

و من در 19 سالگی شدیدا به این جمله معتقدم....(:

۰ ۰

رانندگی(2)

۳ نظر

عنوان این پستو گذاشتم رانندگی ولی در واقع خیلی ربطی به رانندگی نداره...!(:

این روزا دارم میرم کلاس آیین نامه،امروز انشالله جلسه سومه...کل جلسات آیین نامه 8 جلسه هست که البته دو جلسه هم مسائل فنی ماشینو آموزش میدن.آموزشگاهی که من  میرم  هر روز 3 سانس کلاس داره و هر سانس تقریبا 40 نا هنرجو که دوره آیین نامه هر کدوم 8 روز طول میکشه.به عبارتی هر 8 روز یکبار 120 هنرجو اینجا آموزش می بینن و این یعنی 120 جلد کتاب آیین نامه که 220 صفحه داره!یه حساب سر انگشتی بکنید ببینید با این همه آموزشگاه رانندگی که در سطح کشور هست سالیانه چقدر انرژی و هزینه  و از همه مهم تر درخت صرف تهیه کتابی میشه که همه بعد از مدت کوتاهی کنار میندازنش.و از این مسئله بدتر اینکه سال به سال چاپ و مطالب این کتاب تا حدی تغییر می کنه و حتی امکان تبادل این کتاب بین اقوام و دوستان هم وجود نداره...

این مسئله هر سال در مورد کتاب ها و جزوات بسیار زیاذ بچه های کنکوری و کتاب های درسی مقاطع مختلف تکرار میشه...در مورد کتاب های دانشگاهی که مختص رشته تخصصی هر فرده یا در مورد کتاب های غیر درسی مورد علاقه افراد من موافق خریدن کتاب هستم چون خودم اصلا نمیتونم با نسخه الکترونیکی کتاب های مورد علاقم ارتباط برقرار کنم!(((:

ولی در مورد کتاب هایی که کاربرد بسیار کم و کوتاهی دارن واقعا نمیشه تدبیری اندیشید که این قدر به محیط زیست آسیب نرسه و این همه هزینه نشه؟!

چند وقت پیش یه جایی ذاشتم می خوندم که در آلمان کتاب های درسی هر سال نجدید چاپ نمیشن،هر چند سال یکبار کتاب ها ویرایش میشن و با کیفیت خوب چاپ میشن و به مدارس نحویل داده میشن و مدرسه هر سال این کتاب ها رو ابتدای سال به دانش آموزان "امانت" میده و آخر هر سال پس میگیره و به دانش آموزان جدید امانت میده.با این روش هم بچه ها یاد میگیرن که از کتاب ها خوب محافظت کنن و هم معضلات چاپ هر ساله ی کتاب از بین میره...

اگه فقط آمورشگاه های رانندگی موظف می شدن این کارو انجام بدن خیلی خوب بود....سالم نگهداشتن 8 روزه یک کتاب کاری نداره اما تاثیری که این حرکت در مسائل اقتصادی و زیست محیطی میذاره بسیار قابل توجهه.

۰ ۰

رانندگی(1)

۰ نظر

امروز بعد از مدت ها که هی میگفتم باید برم آموزشگاه ثبت نام کنم...باید برم آموزشگاه ثبت نام کنم....باید برم آموزشگاه ثبت نام کنم!!! رفتم و ثبت نام کردم...

چند روز دیگه میشه یکسال که من مجاز به گرفتن گواهینامه هستم..اما در تمام این یکسال با وجود علاقه شدیدی که به رانندگی دارم گواهینامه گرفتنو به هوای نتایج کنکور و بعد ثبت نام دانشگاه و بعدتر امتحانای ترم و شروع ترم جدید و...عقب انداخته بودم.تا 20 تیر هم که امتحان داشتیم،این چند روزه رفتم چندجا شرایط آموزشگاه های رانندگیو پرسیدم داشتم آروم آروم برای خودم تصمیم می گرفتم که کجا برم و این حرفا که انگار بابا جانم دید خیلی دارم طولش میدم امروز  صبح زود رفته بود شرایط یه آموزشگاه که مربیشو میشناسه کامل پرسیده بود و امروز بعد از ظهر رفتیم و در عرض یک ساعت من هم عکس گرفتم هم ثبت نام کردم.

کلاسای آیین نامه از 10 مرداد شروع میشه....از این به بعد ماجراهای کلاس رانندگی رو اینجا می نویسم(((:

این جمله که کاری که امروز قادر به انجام آن هستی برای فردا نگذارو حتما شنیدین...شده بود این حکایت گواهینامه و یکسال اخیر من...

عقب انداختن کارهای مختلف هیچ سودی برای آدم نداره....فقط جلوی پیشرفتو میگیره...

بازم خدا رو شکر که بالاخره ثبت نام کردم!!!(:


۰ ۰
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان