بیدمشک

مقوی اعصاب است!(((:

چشم هایش!

۳ نظر
داستان های مترو تمامی ندارند..مدام آدم های جدید می بینی و تیپ های متفاوت و شکاف عظیم اختلاف طبقاتی که حتی طی پنج ایستگاه هم توی چشم آدم می زنند..
امروز باز سوار مترو بودم،خانم سی و چند ساله ای از بچه اش می گفت که صرع دارد...از صاحبخانه ای که بیرونش کرده و از اینکه کلیه و چشمش را برای فروش گذاشته...
می دانید کاری به راست و دروغش ندارم...متاسفانه دروغگویی هم کم نیست و اصلا کاش این بار دروغ باشد...اما حرف فروش اعضای بدن حالم را خراب می کند و در تمام مدتی که آن خانم از فروش چشم می گفت خدا را شکر می کردم که کلیه را می شود فروخت و چشم را نه!
۵ ۱

موز!

۱ نظر

دبستانی که بودم در مدرسه ای دولتی درس میخواندم،از هر طبقه ای دانش آموز داشتیم و موز میوه گرانی محسوب می شد...یادم هست که مسئولین مدرسه مدام می گفتند مبادا موز بیاورید،شاید کسی دلش بخواهد و توان خریدنش را نداشته باشد...!دیروز رفته بودم میوه فروشی،خرید کردم و آقای میوه فروش پول خرد نداشت که بقیه پولم را بدهد،به جایش موز داد!فکر کردم طفلک موز!چه زود از میوه ی به اصطلاح لاکچری!به پول خرد بودن رسیده!!!

بگذریم...این همه مدت گذشته و عدل امشب که فردایش امتحان ژنتیک عملی داشتم آمده وبلاگ می نویسم!آن هم درباره چه چیزی!موز!D:

چقد حرف بوده و ننوشتم...انگار یک وقت هایی زبان آدم از ازدیاد احساسات چند جهته اش بند می آید!


۶ ۰
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان