بیدمشک

مقوی اعصاب است!(((:

چشم هایش!

داستان های مترو تمامی ندارند..مدام آدم های جدید می بینی و تیپ های متفاوت و شکاف عظیم اختلاف طبقاتی که حتی طی پنج ایستگاه هم توی چشم آدم می زنند..
امروز باز سوار مترو بودم،خانم سی و چند ساله ای از بچه اش می گفت که صرع دارد...از صاحبخانه ای که بیرونش کرده و از اینکه کلیه و چشمش را برای فروش گذاشته...
می دانید کاری به راست و دروغش ندارم...متاسفانه دروغگویی هم کم نیست و اصلا کاش این بار دروغ باشد...اما حرف فروش اعضای بدن حالم را خراب می کند و در تمام مدتی که آن خانم از فروش چشم می گفت خدا را شکر می کردم که کلیه را می شود فروخت و چشم را نه!
۵ ۱
اردیبهشت ..
۳۰ آذر ۰۰:۱۳
فرزانه جان خوبی عزیزم؟؟؟؟؟خانواده همه خوبن؟خبر زلزله  رو شنیدم داشتم فکر میکردم کیا تهرانن

پاسخ :

سلام اردیبهشت جانم
ممنون از لطفت خوبیم خدا رو شکر
شدت زلزله و زمانش خیلی زیاد نبود...ترسش خیلی بد بود
شکر خدا که به خیر گذشت
یک دنیا ممنون از اینکه به یادم بودی
برای خودت و خانوادت سلامتی و آرامش همیشگی آرزو می کنم
اردیبهشت ..
۳۰ آذر ۲۰:۳۶
الهی شکر که سلامتید,خوشحالم.
آره میفهمم چی میگی.جز دعا کاری ازمون بر نمیاد,ان شاء الله دیگه تکرار نمیشه و آرامش به دل مردم بر میگرده.
زنده باشی عزیزم,مرسی از دعات.

پاسخ :

سلامت باشی عزیز دلم انشاالله
اردیبهشت ..
۱۹ دی ۲۳:۲۴
کجایی مهربانو؟

پاسخ :

شدیدا درگیر امتحانا عزیزم...تا امروز انقد فشرده بود امتحانام که نرسیده بودم اینجا رو باز کنم حتی
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان