بیدمشک

مقوی اعصاب است!(((:

دلنشین ترین عطر دنیا

۲ نظر

لم داده بودم روی تخت و داشتم صفحه اول سمفونی مردگان را می خواندم که هدیه نگار بود برای تولدم.

بعد یک دفعه...بدون صدای رعد و برق و بی آنکه نشانی از آمدن باران باشد صدای دلنشین باران شروع شد...نفهمیدم چطور از روی تخت پریدم پایین اما آمدم پشت پنجره و ناباورانه و خوشحال بارش قطرات درشت باران را نگاه کردم...بعد دیدم پرده ها یکی یکی کنار رفت و سرها برای دیدن باران اواسط مرداد از لای پتجره ها بیرون آمد... 

رگبار کوتاه و دلنشینی بود اما عطرش همچنان پیچیده در اتاق من و مرا بی نهایت مشعوف کرده...

پدرم عاشق باران است...میخواستم بروم بیدارش کنم که مادر جان نگذاشت!(:

۰ ۰

تولدم مبارک(:

۰ نظر

نیما یوشیج در جشن تولد یکسالگی فرزندش نوشت:

پسرم یک بهار،یک تابستان،یک پاییز و یک زمستان را دیدی....از این به بعد همه چیز جهان تکراریست جز مهربانی...

و من در 19 سالگی شدیدا به این جمله معتقدم....(:

۰ ۰

رانندگی(2)

۳ نظر

عنوان این پستو گذاشتم رانندگی ولی در واقع خیلی ربطی به رانندگی نداره...!(:

این روزا دارم میرم کلاس آیین نامه،امروز انشالله جلسه سومه...کل جلسات آیین نامه 8 جلسه هست که البته دو جلسه هم مسائل فنی ماشینو آموزش میدن.آموزشگاهی که من  میرم  هر روز 3 سانس کلاس داره و هر سانس تقریبا 40 نا هنرجو که دوره آیین نامه هر کدوم 8 روز طول میکشه.به عبارتی هر 8 روز یکبار 120 هنرجو اینجا آموزش می بینن و این یعنی 120 جلد کتاب آیین نامه که 220 صفحه داره!یه حساب سر انگشتی بکنید ببینید با این همه آموزشگاه رانندگی که در سطح کشور هست سالیانه چقدر انرژی و هزینه  و از همه مهم تر درخت صرف تهیه کتابی میشه که همه بعد از مدت کوتاهی کنار میندازنش.و از این مسئله بدتر اینکه سال به سال چاپ و مطالب این کتاب تا حدی تغییر می کنه و حتی امکان تبادل این کتاب بین اقوام و دوستان هم وجود نداره...

این مسئله هر سال در مورد کتاب ها و جزوات بسیار زیاذ بچه های کنکوری و کتاب های درسی مقاطع مختلف تکرار میشه...در مورد کتاب های دانشگاهی که مختص رشته تخصصی هر فرده یا در مورد کتاب های غیر درسی مورد علاقه افراد من موافق خریدن کتاب هستم چون خودم اصلا نمیتونم با نسخه الکترونیکی کتاب های مورد علاقم ارتباط برقرار کنم!(((:

ولی در مورد کتاب هایی که کاربرد بسیار کم و کوتاهی دارن واقعا نمیشه تدبیری اندیشید که این قدر به محیط زیست آسیب نرسه و این همه هزینه نشه؟!

چند وقت پیش یه جایی ذاشتم می خوندم که در آلمان کتاب های درسی هر سال نجدید چاپ نمیشن،هر چند سال یکبار کتاب ها ویرایش میشن و با کیفیت خوب چاپ میشن و به مدارس نحویل داده میشن و مدرسه هر سال این کتاب ها رو ابتدای سال به دانش آموزان "امانت" میده و آخر هر سال پس میگیره و به دانش آموزان جدید امانت میده.با این روش هم بچه ها یاد میگیرن که از کتاب ها خوب محافظت کنن و هم معضلات چاپ هر ساله ی کتاب از بین میره...

اگه فقط آمورشگاه های رانندگی موظف می شدن این کارو انجام بدن خیلی خوب بود....سالم نگهداشتن 8 روزه یک کتاب کاری نداره اما تاثیری که این حرکت در مسائل اقتصادی و زیست محیطی میذاره بسیار قابل توجهه.

۰ ۰

رانندگی(1)

۰ نظر

امروز بعد از مدت ها که هی میگفتم باید برم آموزشگاه ثبت نام کنم...باید برم آموزشگاه ثبت نام کنم....باید برم آموزشگاه ثبت نام کنم!!! رفتم و ثبت نام کردم...

چند روز دیگه میشه یکسال که من مجاز به گرفتن گواهینامه هستم..اما در تمام این یکسال با وجود علاقه شدیدی که به رانندگی دارم گواهینامه گرفتنو به هوای نتایج کنکور و بعد ثبت نام دانشگاه و بعدتر امتحانای ترم و شروع ترم جدید و...عقب انداخته بودم.تا 20 تیر هم که امتحان داشتیم،این چند روزه رفتم چندجا شرایط آموزشگاه های رانندگیو پرسیدم داشتم آروم آروم برای خودم تصمیم می گرفتم که کجا برم و این حرفا که انگار بابا جانم دید خیلی دارم طولش میدم امروز  صبح زود رفته بود شرایط یه آموزشگاه که مربیشو میشناسه کامل پرسیده بود و امروز بعد از ظهر رفتیم و در عرض یک ساعت من هم عکس گرفتم هم ثبت نام کردم.

کلاسای آیین نامه از 10 مرداد شروع میشه....از این به بعد ماجراهای کلاس رانندگی رو اینجا می نویسم(((:

این جمله که کاری که امروز قادر به انجام آن هستی برای فردا نگذارو حتما شنیدین...شده بود این حکایت گواهینامه و یکسال اخیر من...

عقب انداختن کارهای مختلف هیچ سودی برای آدم نداره....فقط جلوی پیشرفتو میگیره...

بازم خدا رو شکر که بالاخره ثبت نام کردم!!!(:


۰ ۰

رنگ و رنگ و رنگ...

۱ نظر

من هیچ وقت استعداد شگرفی در نقاشی نداشته ام....در زمینه ساخت کاردستی و خلاقیت و این ها هم چندان فعال نبودم...هیچ وقت به کلاس معرق و منبت و مجسمه سازی نرفته ام  و نقاشی روی پارچه را هیچ وقت امتحان نکرده ام!!!میان هنرها تنها قدری با موسیقی درگیر بوده ام و شعر و عکاسی....

اما با این همه نمی دانم چه حکمتیست که تا این اندازه شیفته ی وسایل و ابزار هنریم...از دفترچه های یادداشت و خودکارهای آبی و سبز و قرمز گرفته تا مداد رنگی و مقوا و پاستل گچی و بوم و قلمو و رنگ روغن....

کنار این بی هنری ها(!) تا دلتان بخواهد از همان کودکی عاشق کتاب بوده ام تا همین الان...خیلی کوچک که بودم برایم سری قصه های حسنی و ده شلمرود و کیهان بچه ها می خواندند و امروز بیشتر از هر چیز دیگری به کتاب ها علاقه مندم و کتاب های نخوانده ام که تمام می شوند انگار چیزی کم باشد در زندگیم باید در اولین فرصت(!) خودم را به کتابفروشی برسانم و دلی از عزا در بیاورم...

القصه...نزدیکترین کتابفروشی به خانه ما یکی از شعب شهرکتاب است که 10 دقیقه با ما فاصله دارد و نسبتا هم بزرگ است... و شکر خدا هم لوازم التحریر های رنگارنگ دوست داشتنی تویش فراوا است هم کتاب های خوب و هر بار که آنجا دوجانبه مرا مستفیض می کند!((((:

۰ ۰

خوشبختی های ریز ِ دوست داشتنی

۲ نظر

خوشبختی گاهی وقتا همینه که دوست قدیمی و بسیار صمیمیت ساعت 2 نصفه شب بایسته کنار پنجره خونه مادربزرگش تو گیلان و صدای دلنشین بارونو ضبط کنه و وسط حرف زدن های تلگرامی بفرسته برای تویی که عاشق بارونی....(((:

۰ ۰

شبیه اصل لوشاتلیه*...برای رسیدن به تعادل!!!!

۲ نظر
چند وقتیه که احساس می کنم  اتفاقات زندگی در جهتی پیش میرن که آدمو از بدبینی یا خوشبینی زیادی به سمت واقع بینی ببرن!!!
من خیلی آدم خوشبینی بودم! و البته کماکان هستم....ولی دارم واقع بین میشم!!!


*اصل لوشاتلیه (به فرانسویPrincipe de Le Châtelier، به انگلیسیLe Chatelier's principle) اصلی است که هنری لوئی لوشاتلیه در سال ۱۸۸۴ آن را دربارهٔ تعادل شیمیایی در شیمی بیان کرد. بنابر این اصل، چنانچه سامانه‎ای در حال تعادل باشد، در برابر هرگونه تغییری در جهت مخالف واکنش نشان می‎دهد تا اثر آن را از بین ببرد.
۰ ۰

هر کسی را تاب دیدار سر زلف تو نیست...

۱ نظر

کاش دست دوستی هرگز نمی دادی به من

آرزوی وصل از بیم جدایی بهتر است....

+فاضل نظری

۰ ۰

ما را به سخت جانی خود این گمان نبود....!!!!!!

۲ نظر

خب....بعد از 21 روز امتحان های خیلی عزیز(!!!) که این ترم رسما ما را بیچاره کردند تمام شدند!!!

انصافا باید بابت این برنامه ریزی مشعشع به دانشگاه ما نوبل برنامه ریزی(!!!) بدهند....امتحان های سخت ساعت 1 و نیم ظهر آن هم در روزهای داغ تیرماهی که با ماه رمضان همزمان شده!!!!

امروز توی BRT واقعا حس می کردم دارم غش می کنم!که البته نکردم خوشبختانه...!

و در نهایت واقعا ما را به سخت جانی خود این گمان نبود!((((:


+شب های هجر را گذراندیم و زنده ایم

ما را به سخت جانی خود این گمان نبود


بیت از شکیبی اصفهانی

۰ ۰

یا انیس من لا انیس له...

۱ نظر

میان تمام کتاب ها و ادعیه مذهبی صحیفه سجادیه و دعای جوشن کبیر را جور دیگری دوست دارم...

انگار هر فرازشان را که می خوانی آرامش در جسم و جانت جاری می شود و سبک می شوی...

امشب اگر از اینجا رد شدید و قابل دانستید برای من هم دعا کنید که دعا با زبانی که گناه نکرده بهتر مستجاب می شود....

۰ ۰
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان