من همیشه ی خدا،آدمی بوده ام با تغییرات کم...چهره ام هنوز-در دوران دانشجویی- برای آدم هایی که مرا از دوره پیش دبستانی می شناخته اند قابل تشخیص است...تغییرات چهره ام در همان حد بوده که آدم از گذشت زمان و عوض شدن موقعیت ها انتظار دارد...
اخلاق و عقایدم هم درست همان قدر تغییر کرده که حاصل از پخته تر شدن و بزرگ تر شدن و گذر از خردسالی و کودکی و نوجوانی به جوانی است...!
نمی دانم منظورم را درست رسانده ام یا نه!می خواهم بگویم آدم تکرار مکررات و رکود و فرار از تنوع نبوده ام...سفرها و کتاب ها و تجربه های جدید را دوست داشته ام اما گذر زمان هیچ وقت آن قدر مرا تغییر نداده که کسی بعد از سال مرا ببیند و بگوید که چقدر تغییر کرده ای!!!
هیچ وقت تحول شگرفی در من رخ نداده....سال ها گذشته و چهره من همان چهره است و اخلاق و عقاید و نگاهم به دنیا با یک سیر تکاملی و شیب ملایم همان!
اما این روزها که به دوستان و همکلاسی های قدیمی تر در اینستاگرامم ریکوئست می دهم...و ریکوئست هایشان را اکسپت می کنم...از این حجم تغییر آدم ها می ترسم....
نمی دانم این حد از تغییرات-در چهره و رفتار و اخلاق و عقیده- خوب است یا بد...قصد ندارم کسی را قضاوت کنم...تغییرات را زیر سوال ببرم و ثبات خودم را تحسین کنم....
هیچ وقت هم موقع دیدن عکس آدم هایی که تا این حد تغییر کرده اند مرتکب قضاوت نشده ام....اما این حجم تغییر...اینکه آدم ها انقدر تغییر کنند که اگر به خاطر اسم و فامیلشان نبود امکان نداشت بشناسمشان...اینکه با این چهره های از زمین تا آسمان عوض شده....اگر در خیابان به چشمم می خوردند آن ها را نمی شناختم...
این حجم قابل توجه تغییرات مرا می ترساند....خیلی زیاد!
"زمان آدم ها را دگرگون می کند اما تصویری را که از آن ها داریم ثابت نگه می دارد.هیچ چیز دردناک تر از این تضاد میان دگرگونی آدم ها و ثبات خاطره نیست"
+جمله از کتاب در جستجوی زمان از دست رفته-مارسل پروست
++طبیعتا همه تغییر نکردن!خیلیا هم سال ها گذشته و بدون تغییر آنچنانی باقی موندن....اصلا قصد نداشتم و ندارم که تغییر ناگهانی بعضیا رو به همه تعمیم بدم!