بیدمشک

مقوی اعصاب است!(((:

گفتی خبر دهم تو را به تاویل آنچه نتوانستی بر آن صبر کردن...*

۲ نظر

باز هم خواب می دیدم،خواب ساحل محمود آباد را،صاف و مسطح،با دریایی آرام...در هوایی که گرگ و میش دم صبح بود و با حس نسیمی که در خواب هم برخوردش با صورتم را حس می کردم،کنار ساحل قدم می زدم...طولانی قدم زدم و بعد...بیدار شدم...

سرچ کردم تعبیر خواب دریا و ساحل!هر چند که به این تعبیر خواب های اینترنتی چندان باور ندارم!اما آدمیزاد است دیگر!!!تعبیرهای مختلف را خواندم و نزدیک ترینش به آنچه که من دیدم،بلاتکلیفی بود...گیر کردن میان دو چیز...گیر کردن بین عقل و احساس...

و آخ که من این روزها چقدر نیمه ای در آتشم،نیمی در آب!**

*سوره ی کهف-آیه 78

**از درون سوزناک و چشم تر

نیمه ای در آتشم نیمی در آب

"سعدی"


بزن باران-گروه ایهام

۵ ۰

لحن میوه چیدنت...

۶ نظر

خواب می دیدم؛در خانه دیگری زندگی می کردیم،در محله ای که نمی شناختم...یادم نیست برای چه کاری رفته بودم خانه ی همسایه،که حیاطش بزرگ بود و پر از درخت های توت....یادم نیست به خانم ریز نقش همسایه با چادر سفید گلدارش چه گفتم،اما آمدم خداحافظی کنم که دست راستم را گرفت،یک مشت توت سیاه چید و گذاشت توی دست راستم،چندتا نقل هم گذاشت کنارش و من تشکر کردم و از خانه اش آمدم بیرون...دستم را طوری گرفته بودم که توت ها در فاصله ی کوتاه بین خانه همسایه و خانه  ی خودمان نریزد...بعدش را یادم نیست،اما بیدار که شدم دست راست خالیم را طوری روی تخت گذاشته بودم که انگار واقعا پر از یک مشت توت سیاه شیرین بوده...

پ.ن یک:عنوان بخشی از آهنگ گروه چارتار به اسم جاده میرقصد هست،توی این لینک میتونید آنلاین گوش بدین:

جاده میرقصد-چارتار

۸ ۰

sweet dreams1

ترم دو که بودم،یه استادی داشتیم به شدت مرتب و منظم،با لباسایی که همیشه با دقت اتو شده بودند و کفشایی که همیشه از تمیزی برق میزد و...الخ!کنار این تیپ همیشه خیلی مرتب خود استاد هم به شدت عصا قورت داده بود و خیلی خشک و رسمی...

حالا دیشب خوابشو دیدم با تی شرت و شلوارک!و با موهای آشفته!و در حالی که یه پتو پیچیده بود دور خودش اومده بود سر کلاس و درس میداد!D:

اگه یک درصد جرئتشو داشتم که برم و خوابمو براش تعریف کنم یحتمل خودشو میکشت که تو خواب یکی از دانشجوهاش با اون تیپ ظاهر شده!D:

۵ ۰
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان