بیدمشک

مقوی اعصاب است!(((:

کلاس فیزیولوژی دکتر نون حتما تشکیل می شود!

۲ نظر

آموزش دانشکده ما یه بورد داره که تشکیل شدن و تشکیل نشدن کلاس ها رو مخصوصا اوایل ترم که کلاس ها تق و لقه روش می زنن...حتما هم قید جمله مورد نظر رو با قرمز مشخص می کنن!D:

کلاس فلان تا دو هفته تشکیل نمی شود...کلاس دکتر فلانی فقط در تایم 7:45 تا 10:30 تشکیل نمی شود و...حالا امشب هم تو گروه و هم تو کانال تلگرام دانشگاه این مطلبو پین کردن که کلاس فیزیولوژی دکتر نون حتما تشکیل می شود!(:

یکی از آقایون همکلاسی هم از استاد پرسیده که استاد حالا درس میدین فردا؟و استاد موکدا گفتن که حتما درس میدن!

فلذا من حتتتتما فردا باید برم دانشگاه!D: و راستش خوشحالم هستم از این بابت...حوصلم سر رفته بود دیگه!

پ.ن1:خدا آخر و عاقبت ما رو با این استاد جان به خیر کنه!(:

پ.ن2:خدا آخر و عاقبت این وبلاگ رو هم به خیر کنه که از این به بعد دوباره باید منتظر افاضات علمی-فیزیولوژیکی-میکروبیولوژیکی من باشه!!!D:

۱ ۰

last seen recently

۴ نظر

هر چند که شبکه های اجتماعی بخش زیادی از حریم و آرامش زندگی آدم ها را تحت الشعاع خود قرار داده اند اما همیشه یک ویژگی تلگرام را خیلی دوست داشته ام...آن هم اینکه وقتی میخواهی گزینه ای را انتخاب کنی که کسی ساعت دقیق آخرین آنلاین بودنت را نبیند در جمله کوتاهی توضیح می دهد که با انتخاب این گزینه شما هم از دیدن ساعت دقیق آخرین آنلاین بودن مخاطبین خود محروم می شوید.یادآوری خوبی برای اینکه هر آنچه برای خودت می پسندی برای بقیه هم بپسند...اگر نمی خواهی ساعت های آنلاین بودنت را هر کسی ببیند،راه به راه چک نکن که last seen فلانی کی بوده!


+من حالت قیدی last seen recently رو دوست ندارم،بنابرین این گزینه رو انتخاب نکردم و همچنان با همون حالت ساعتی راحت ترم!D:

۱ ۰

تو را به جای همه کسانی که دوست نداشته ام دوست میدارم...

تو را به جای همه کسانی که نشناخته ام دوست می دارم 
تو را به خاطر عطر نان گرم 
برای برفی که آب می شود دوست می دارم 
تو را به جای همه کسانی که دوست نداشته ام دوست می دارم 
تو را به خاطر دوست داشتن دوست می دارم 
برای اشکی که خشک شد و هیچ وقت نریخت 
لبخندی که محو شد و هیچ گاه نشکفت دوست می دارم

 

تو را به خاطر خاطره ها دوست می دارم 
برای پشت کردن به آرزوهای محال 
به خاطر نابودی توهم و خیال دوست می دارم 
تو را برای دوست داشتن دوست می دارم 
تو را به خاطر بوی لاله های وحشی 
به خاطر گونه ی زرین آفتاب گردان 
تو را به خاطر دوست داشتن دوست می دارم 
تو را به جای همه کسانی که ندیده ام دوست می دارم 
تو را برای لبخند تلخ لحظه ها 
پرواز شیرین خا طره ها دوست می دارم

تو را به اندازه ی همه ی کسانی که نخواهم دید دوست می دارم 
اندازه قطرات باران، اندازه ی ستاره های آسمان دوست می دارم 
تو را به اندازه خودت، اندازه آن قلب پاکت دوست می دارم 
تو را برای دوست داشتن دوست می دارم 
تو را به جای همه ی کسانی که نمی شناخته ام... دوست می دارم 
تو را به جای همه ی روزگارانی که نمی زیسته ام... دوست می دارم 
برای خاطر عطر نان گرم و برفی که آب می شود و 
برای نخستین گناه... 
تو را به خاطر دوست داشتن... دوست می دارم 
تو را به جای تمام کسانی که دوست نمی دارم... دوست می دارم

شعر پل الوار شاعر فرانسوی و ترجمه احمد شاملو

۳ ۰

عیدتون مبارک(:

۳ نظر

من از اون دسته آدم هایی بودم که به شدت نگران ناراحت شدن و رنجیدن دیگران بودم،منتهای تلاشم رو میکردم که بقیه رو راضی نگه دارم و در این راه مدام به خودم ظنین می شدم که نکنه فلانی رو من ناراحت کردم و این همون قدر بده که بی تفاوتی محض به حالات آدم ها...
خیلی طول کشید و خیلی زحمت کشیدم و رو خودم کار کردم تا یاد بگیرم ناراحت شدن آدم ها فقط وقتی به من ربط داره که من عاملش باشم و فقط اون موقع هاست که باید معذرت خواهی کنم...

نتیجش این شد که هر چند این حالت هنوز در من ریشه کن نشده اما حالا خیلی راحت ترم،اونجا که باید عذر خواهی می کنم و جایی که نباید آدم ها رو بی عذاب وجدان به حال خودشون میذارم...


+++عیدتون خیلی خیلی مبارک(:

۳ ۰

دوستان من کجا هستند؟روزهاشان پرتقالی باد!(:

۱ نظر

امروز بعد از 6 سال یکی از دوستام رو دیدم،در تمام این 6 سال حتی عکس هم رو ندیده بودیم!و فقط و فقط تلفنی حرف می زدیم چند روز پیش بالاخره تصمیم گرفتیم این طلسم شش ساله رو بشکنیم و همدیگه رو ببینیم...

دیدن آدم ها بعد از مدت طولانی دو وجه داره هم میتونه حس خیلی خوبی رو به آدم بده و روزهای خوب گذشته رو تداعی کنه و کلی حرف و خاطره با خودش داشته باشه...و هم میتونه حس خیلی غریب و بدی رو به آدم بده وقتی با تصور دیگه ای یه آدمو ملاقات می کنی و هیچ حرف مشترکی نداری که باهاش بزنی...به قول مارسل پروست در کتاب در جستجوی زمان از دست رفته:


“زمان آدم‌ها را دگرگون می‌کند اما تصویری را که از ایشان داریم ثابت نگه می‌دارد. هیچ چیزی دردناک‌تر از این تضاد میان دگرگونی آدم‌ها و ثبات خاطره نیست”

اما امروز که مریم رو بعد شش سال دیدم،حس بسیار خوبی بهم دست داد...همون مریم شش سال پیش بود،همون قدر مهربون و هنر دوست...فقط پخته تر شده بود که خیلی هم خوبه و نشانه بزرگ شدن آدم هاست...وقتی همدیگه رو دیدیم انگار نه انگار که مدت هاست خیلی در جریان ریز اتفاقات زندگی هم نیستیم و هر از گاهی حال و احوال می کنیم فقط...انقدر حرف داشتیم و صحبت هامون گل انداخته بود که متوجه گذر زمان نشدیم و مامانم نگران شد و زنگ زد بهم!!!

از کتاب ها گفتیم و از موسیقی های خوب و حس های خوب....حالا هم که اومدم خونه نوشتم که یادم بمونه این حس خوب امروزو....حس های خوب رو یادآوری کنید به خودتون...تقویتشون کنید(:


پ.ن:عنوان از سهرابه شاعر مورد علاقه همین دوستی که موضوع این پست بود(:

۰ ۰

عنوان ندارد...عنوان ندارد...عنوان ندارد....

غیرتم کشت که محبوب جهانی لیکن

شب و روز عربده با خلق خدا نتوان کرد

...

۴ ۰

آدم های همیشه غر غرو!

۴ نظر

بین همه دسته بندی هایی که میشه بر اساس خصلت های مختلف آدم ها انجام داد یکیشون دسته آدم های همیشه غرغرو و شاکی از زمین و زمانه!

اینایی که هر وقت می بینیشون بعد از سلام و علیک اول شروع می کنن درباره یه چیزی غر زدن!فرقی نمیکنه اون "چیز" چی باشه!چقدر کوچیک و پیش پا افتاده یا بزرگ و اساسی!همین که بشه دربارش غر زد برای آدم های این دسته کافیه!!

دبستانی که بودم مامان یکی از همکلاسی هام که اتفاقا خانم خیلی خوب و مهربونی هم بود همین خصوصیت رو داشت!همیشه در حال حرص خوردن بود و تا پیش میومد که مامانا کنار هم جمع بشن شروع می کرد به شکایت کردن از یه مسئله ای!یه بار از کوچیک بودن حیاط مدرسه،یه بار از رنگ لباس معلم که تیره بود و روحیه رو خراب میکرد!یه بار از محتوای پیک نوروزی شاکی بود و یه بارم از کوتاه بودن زنگ های تفریح...

پای ثابت اعتراض به مدرسه هم بود،همیشه سر گروه می شد و اعتراض ها رو انتقال میداد...

نمیگم حرفاش اشتباه بود و اصلا نمیخوام درباره درست یا غلط بودن رفتار تقریبا 14 سال پیش یه آدم دیگه حرف بزنم...اما آدم وقتی برمیگرده و عقب رو نگاه می کنه می بینه چه حرص های بیخودی خورده...!برای چه مسائل بی اهمیتی ساعت ها خودش رو درگیر کرده...واقعا فکر می کنم حیف ساعت های عمر کوتاه آدمه که حروم دغدغه های بی فایده و بی اساس بشه،حیفه که آدم هم خودش رو از لذت بردن محروم کنه و هم به اطرافیانش حس بد القا کنه...

مدت هاست که فکر می کنم اینکه آدم بلد باشه از چیزای کوچیک و ساده لذت ببره و با اون ها شاد و خوشحال باشه بهتر از اینه که مدت های طولانی خودش رو از شاد بودن محروم کنه چون شرایط "آرمانی" نیست...

دنبال حس های خوب کوچولو بگردید...دنبال بهانه های ساده برای شاد بودن،خوشحالی های بزرگ تر کم کم جاشون رو تو زندگیتون باز می کنن(:


۰ ۰

هر قطار از شوق سوتش ممتد است/آرزویش بودن در خط تهران-مشهد است...

۱ نظر

امروز بالاخره اینترنت دار شدم(: 

هر چند که حجمیه و من عادت ندارم اما سرعتش خوبه و دانلود شبانه رایگان هم داره خوشبختانه...

از اول شهریور تا حالا قسمت خیلی از دوستام شده که مشهد برن،یکی دو تاشون رفتن و برگشتن،چندتاشون الان اونجان و یکیشون چند روز دیگه میره!خیلی برام جالبه که یه دفعه این همه از دوستان و اقوام پیش اومده که همزمان برن!البته با هماهنگ نبودنا!دقیقا همین برام جالبه که بدون برنامه ریزی همه شهریور دارن میرن...!

من دو سال و نیمه که مشهد نرفتم،آخرین بار خیلی خیلی بهم خوش گذشته بود و الان بی نهایت دلم حرم امام رضا(ع) رو میخواد...صحن های وسیع و بزرگ و دوست داشتنیش رو...ورودی باب الجواد و طبرسی رو...عطر حرم رو،حس خوب نیمه شب هاش رو...

این روزا هی به دوستام زیارت قبول و برای من دعا کنید گفتم و به ازای هر بار گفتن این جملات دلم پر کشیده به تقریبا 900 کیلومتر اونور تر...

امیدوارم پیش بیاد و به همین زودی ها من و هر کسی که اینجا رو میخونه و دلش مشهد میخواد بریم مشهد...

شعر عنوان:

هر قطاری در جهان از شوق،سوتش ممتد است،
آرزویش بودنِ در خطِّ تهران-مشهد است

از سپیدیّ و سیاهی کبوتر های تو
می شود فهمید: لطفت شامل خوب و بد است

خسته ام از شهر بی مهری که جای آدمی
هرکجا پا می گذارم خانه ی دیو و دد است

یک نگاهی کن که از آهو پریشان تر، منم
یک نفر در اوج بی تابی به پابوس آمده ست

هر که غافل باشد از رحمت­،نمی داند درست
معجزاتِ پنجره فولادِ تو صد در صد  است !

افتخار من رعیت بودنِ مُلکی ست که
پایتختش مشهد و شاهی چنین بر مسند است


سید ایمان زعفران چی

 iman-zafaranchi.blog.ir

۱ ۰

ملالی نیست جز فقدان اینترنت!

۳ نظر

فردای روزی که پست قبل رو گذاشتم اسباب کشی کردیم،خدا رو شکر راضی هستیم و همه چی خوبه،هر چند که جا به جایی خونه یه حجم تقریبا تموم نشدنی از کارهای مختلف رو روی دوش آدم میزاره..مرتب کردن همه جا و تمیز کردن همه جا و رفع عیب و ایرادهای احتمالی و الخ...

میخواستم اینترنت خونه قبلی که نت نا محدود مخابرات بود انتقال بدم روی خط جدید ولی چون خطوط تلفن برای دو منطقه مخابراتی مختلف بودن نشد...حالا که اقدام کردم برای گرفتن مجدد اینترنت متوجه شدم که مخابرات دیگه اینترنت نامحدود واگذار نمیکنه و همه حجمی شدن!|:

به یکی از شرکت هایی که دور و بری هام ازش راضی بودن هم زنگ زدم و درخواست دادم که گفتن ظرفیت اینترنت ما برای منطقه شما تکمیله و تو لیست انتظار ثبت نام کنید!|:

خلاصه که فعلا از بسته های اینترنتی ایرانسل استفاده می کنم،بد نیست اما بگیر نگیر داره!یه ساعت عالیه یه ساعت افتضاح...ولی امکان خوبی که روی گوشی های هوشمند هست گزینه mobile hotspot هست که در واقع گوشی شما رو به مودم تبدیل میکنه و میتونید از طریق اینترنت سیم کارت کامپیوتر هم به اینترنت متصل کنید...خودم الان دارم همین کارو می کنم....(:

هر چند حتما باید برای اینترنت اقدام کنم و احتمالا همون اینترنت حجمی مخابرات رو میگیرم.

امیدوارم زودتر مشکل اینترنت حل بشه.

ببخشید که نظرات پست قبل رو بی پاسخ گذاشتم،حتما وقتی اینترنت درست بشه جواب میدم.

لطفا اگه از اینترنتتون راضی هستین،مخصوصا اگه تازه گرفتین و خیلی مخصوصا!!!(D:) اگه اینترنت مخابرات دارید بگین حجمیش چطوره و در کل راضی هستین یا نه؟!پیشاپیش ممنونم

۰ ۰
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان