آدم های خیلی خوب زیادی دیده ام...آدم های منصف خیلی زیادی...آدم های خوشروی فراوانی...آدم های باسواد خیلی زیادی میشناسم...آدم هایی که دوتا phd دارند و چند مقاله چاپ شده در ISI...
اما آدم های کمی دیده ام که همه این ویژگی ها را با هم داشته باشند...
و در این مدت دانشجویی میان همه اساتید،بوده اند اساتیدی که خیلی زیاد دوستشان داشته باشم...
اما بین همه اساتید،دکتر جیم را همیشه بیشتر از بقیه دوست داشته ام...استاد درس مهم 4 واحدی ما بود و همسرش خانم بسیار مهربانی بود که با هم درس میدادند...دکتر جیم درست از همان آدم ها بود که همه ویژگی هایی که بالای این پست نوشتم با هم داشت...با سواد بود و خوش اخلاق و آن تایم...سخت و دقیق درس میداد و امتحان می گرفت و به جایش شوخی می کرد و مثال های کاربردی لا به لای درس ها میزد...جزوه اش حجیم بود...همه را درس داد و طوری درس داد که تا همیشه یادمان می ماند...امتحانش بعد از همه کوییز های سختی که گرفت مثل آب خوردن بود....عالی نمره داد و معدل ها را کشید بالا...و امروز...
شنیدم که سرطان ریه گرفته...سرطان نادر ریه....شیمی درمانی می کند و با همان اوضاع سر کلاس ها می رود و درس می دهد...همان ترم هم سرفه های مزمن می کرد و ریه اش مدام مشکل داشت...فکر می کرد و فکر می کردیم و دکتر ها فکر می کردند از آلودگی هوا باشد...نه سرطان ریه...
حالا نیم ساعت است این خبر را شنیده ام و زل زده ام به دیوار..مات و مبهوت...
و چیزی به ذهنم نرسید جز اینکه بیایم در این خانه مجازی نقلی و از مهمان های عزیز و نه چندان زیادی که دارد خواهش کنم که اگر گذارتان به اینجا خورد و اگر این پست را خواندید و اگر دلتان خواست برای دکتر جیم دعا کنید که خوب شود...که با موهای حجیمش بیاید سر کلاس...که مثال های کاربردی بزند...که یاد دانشجوهای جدیدتر هم بماند که چقدر استاد خوب و منصف و با سوادی بود...که...
پ.ن:فعل ها را به زمان گذشته نوشته ام...چون در گذشته من اتفاق افتاده اند...دکتر جیم هست...هست..هست...
لعنت به فعل های ماضی...که دل آدم را می لرزانند....
پ.ن2:ببخشید که غمگین بود...که غمگینتان کردم....