بیدمشک

مقوی اعصاب است!(((:

چند پاره نوشت از این روزها

۶ نظر

در روزهایی که گذشت و ننوشتم n جور کار مختلف انجام داده ام...

-کلاه فارغ التحصیلی ام را با خوشحال ترین چهره ی دنیا به هوا پرتاب کرده ام و ته دلم از اتمام روزهای خوبی که در دانشگاه دنج سبزمان می گذراندم غصه خورده ام....

-به مصاحبه ی مجموعه ای دعوت شده ام و در پاسخ خانم مصاحبه کننده که پرسیده بود چادر سر می کنی یا نه؟رک گفته ام حجاب دارم ولی چادر سرم نمی کنم و فارغ از نتیجه نامعلوم مصاحبه،چه حس خوبی دارم از اینکه هرگز مجبور به پنهان کاری نخواهم بود...

-سه تار خریده ام و شب ها با ذوق می نشینم به تمرین کردن....دو دو دو سکوت!ر ر ر سکوت!می می می سکوت!فا فا فا سکوت!فعلا فقط انگشت گذاری روی سیم اول را یاد گرفته ام و آخ..آخ که چقدر درگیر شدن با میزان ها و پرده ها و نت ها را دوست دارم...

-باز هم پا روی محافظه کاری ام گذاشته ام و کاری کردم که همیشه دوست داشتم انجام دهم...

-در این گرمای طاقت فرسا سرما خورده ام و آخ از سرماخوردگی در فصل گرما...

-در مجلس ختم دو تا از آشنایان هم که خدایشان بیامرزد شرکت کرده ام و هر بار بیشتر از دفعه قبل به این جمله فکر کرده ام که به جای دسته گلی که پس از مرگم روی مزارم می گذاری،تا زنده ام شاخه گلی به دستم بده...

۶ ۰

برای دوست داشتنی ترین سلاح دنیا...

برای چهاردهمین روز تیر...

برای قلم...

برای واژه ها،که می کشند و زنده می کنند...

که گاهی تیز و گزنده اند،گاهی شبیه ابریشم....نرم...نرم...نرم...

که گاه جام شوکرانند...گاه شیشه ی آب حیات....

برای روز قلم...که اگر نبود،لااقل من یکی تا امروز هزار بار از هجمه ی احساساتم مرده بودم!

۱۰ ۰

از رنجی خسته ام که از آن من نیست....

مقاوم تر شده ام...تقریبا نسبت به همه چیز مقاوم تر شده ام...و این به نظرم خوب نمی آید...

"مقاومت" واژه ای است که این روزها هر وقت به آن فکر می کنم،مرا می ترساند...مقاومت از کجا می آید؟جز از تکرار مکرر رنج هایی که تو را رفته رفته به خودشان عادت میدهند؟

"مقاومت"،"مصونیت"،واکسن!به همه این ها فکر می کنم و حس مصون شدن ندارم...ایمن نشده ام...

که ایمنی آن است که یکبار با عاملی برخورد می کنی و دفعه بعد آن عامل برایت خطرناک نیست...من به خیلی چیزها مقاوم شده ام،و مقاومت به این معناست که چیزهایی که قبلا 10 واحد عذابم می دادند،با همان قدرت سابقشان،با همان پر خطری که بودند،5 واحد عذابم می دهند...

من مقاوم تر شده ام!و اینکه چرا مقاوم تر شده ام مرا می ترساند....


پ.ن:کاش نگرانتان نکرده باشم...اتفاق عجیب و خاص و حادی نیست!نسبتا مزمن است و کلی!

۶ ۰
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان