سه شنبه ۳ اسفند ۹۵
با دو تا از دوستانم رفته بودم ترنجستان بهشت،کتاب فروشی به شدت محبوبم رو به روی بیمارستان مفید،یک تابلوی کوچک در طبقه دوم ترنجستان هست که کنارش کاغذ استیکر و خودکار گذاشته اند که هر کس دلش خواست چیزی رویش بنویسد..یک نفر نوشته بود روز خوبی داشته،یک نفر نوشته بود ما با ولایت زنده ایم!!!!،چند نفر تاریخ زده بودند و اسمشان را نوشته بودند،چند نفر شعر نوشته بودند...اما میان این همه نوشته یکی بیشتر توجه مرا جلب کرد،یک جمله ی کوتاه غم انگیز...
دوستش دارم،اما نمی داند...
پی نوشت:آشکارا نهان کنم تا چند؟دوست می دارمت به بانگ بلند...