1-ترم 6 هم شروع شد!البته اسما!وگرنه ما که هنوز سر کلاس نرفتیم و کلاسی هم تشکیل نشده!D:
بعد امروز داشتم اینستاگرام یه بنده خدایی رو نگاه می کردم،یه عکس گذاشته بود و زیرش نوشته بود با اینا ترم 6 رو سر می کنم!تا ترم شش رو دیدم با خودم گفتم پس ترمش خیلی بالاست!D:
30 ثانیه بعد یادم افتاد خودمم ترم 6ام!زمان زود می گذره و من حس می کنم ذهنم هنوز مونده تو ترم 2!
“It is impossible for me to remember how many days or weeks went by in this way. Time is round, and it rolls quickly.”
― Nikos Kazantzakis, Saint Francis2-انتخاب واحدمون انقدر پروژه ی خطیریه که از چند روز قبل برداشتن واحدا باید بشینیم و برنامه رو بنویسیم و استادا رو انتخاب کنیم و کدا رو چک کنیم و...بعد این سری در پروسه نوشتن برنامه و پرسیدن از بچه های دیگه که استاد فلانی خوبه یا نه قشنگ اسم استاد تو ذهنم نهادینه شده بود!
امشب دیدم تو گروه بزرگ دانشکده که بچه ها از ترم های مختلف هستن یه پیامو پین کردن که نمره استاد "ه" اومد.سریع رفتم تو سایت و چک کردم که ببینم نمرم چند شده!بعد یادم افتاد که تازه این ترم با استاد "ه" درس برداشتم!D:
|: