دوشنبه ۸ آذر ۹۵
یکی از ناخوشایندترین کارها وقتی مهمان دعوت می کنیم،این است که مهمان بنده خدا را بنشانیم و جلویش یک استکان چای و یک بشقاب میوه بگذاریم و خودمان آن گوشی وامانده را بگیریم دستمان و برای این و آن پی ام بفرستیم و پیام هایشان را جواب بدهیم و در جواب حرف های مهمان هی بگوییم:
آها!ئه چه جالب!،ببخشید تو تعریف کن تا من اینو جواب بدم! و مدام لبخندهای ملیح به صفحه موبایلمان بزنیم!بعد یک لحظه گوشی را قفل کنیم و تا طرف مقابل میخواست نفس راحت بکشد که بالاخره تمام شد این پیغام و پسغام دادن ها!،دوباره صدای جینگ جینگ گوشی مان در بیاید!
این چیزی که نوشتم،برای خودم پیش آمده، بعد از مدت ها رفته ام که دوستی را ببینم مثلا، بعد انقدر سرش در موبایلش بوده که عملا از حرف های من هیچ کدام را نشنیده،آخرش هم خودم در حالی که در سکوت لبخند میزدم میوه پوست کنده ام و داده ام دست طرف!
قدر مجال کوتاهمان برای کنار هم بودن را،برای ارتباط چهره به چهره و واقعی را،در دنیایی که هر روز وسایل ارتباطی اش بیشتر می شود و عمق رابطه هایش کمتر، بدانیم!