اگر فرضیه جهان های موازی واقعیت داشت(یا داشته باشد!)من یحتمل در دنیایی دیگر صاحب یک قنادی بزرگ و پر نور بودم!صبح به صبح شیرینی مربایی می پختم و ناپلئونی و پای سیب و نان های حجیم خوشگل و کیک های بزرگ رنگارنگ!
توی مغازه ام هم مدام بوی کیک پرتقال و وانیل می آمد،رقم به رقم شکلات های خوشگل داشتم و برف شادی و کاغذ پران گل سرخ و هرچه که برای جشن گرفتن لازم باشد!
اصلا یادم نیست قنادی را از کی دوست دارم!اما همیشه از دیدن نان های حجیم و شیرینی های رنگارنگ و آن بوی شیرین دوست داشتنی قنادی به وجد می آمده ام!
و شاید یک دلیلش هم این است که قنادی شغل شادیست...به نظرم این یک موهبت بزرگ است که مردم برای شادی هایشان سراغ آدم بیایند(:
برای خواستگاری و عروسی و دنیا آمدن نوزاد ها و حتی برای لذت چای نوشیدن و شیرینی خوردن و کتاب خواندن در یک شب بارانی پاییز!