نسیم،عطر تو را صبح با خودش آورد
و گفت روزی عشاق با خداوند است...(: **
*سوره طلاق-آیه 3
**قاسم صرافان
نسیم،عطر تو را صبح با خودش آورد
و گفت روزی عشاق با خداوند است...(: **
*سوره طلاق-آیه 3
**قاسم صرافان
داشتم به شغل های رویایی فکر می کردم...شغل های زیادی به ذهنم رسید که یکی از جذاب ترین هایشان عطرسازی بود!عطر فروشی نه!عطر سازی!اینکه روایح مختلف را بشناسی،بدانی چه ترکیبی عطر خنک می سازد،چه ترکیبی عطر شیرین،اینکه بدانی ترکیب بوی مشک و شکوفه پرتقال چه از آب در می آید...
اینکه کسی را دوست داشته باشی،لایه لایه های شخصیت کسی را بشناسی و فکر کنی چه عطری به او می آید!و بتوانی عطرش را بسازی!
رویایی به نظر می آید،نه؟
*حافظ
امیر خسروی دهلوی را دوست دارم،هیچ وقت دیوانش را دستم نگرفته ام که درست و حسابی بخوانم اما بیت های زیادی از کارهایش را گاه و بی گاه و پراکنده خوانده ام،شعرهایش گاهی آنقدر نو و بدیع اند که آدم فکر می کند برای همین عصر سروده شده امد...
نمونه اش بیتی که این روزها،در این عصر اعتبارهای بعضا الکی،در این فخر فروشی های بی پایان برخی در اینستاگرام و برنامه های مشابهش زیاد به ذهنم می آید:
غره مشو ز جاه مجازی به اعتبار
کاین جاه را به نزد خدا اعتبار نیست
پی نوشت:کار معروف همایون جان شجریان،"گریه می آید مرا" هم با غزلی از امیر خسروی دهلوی ساخته شده...
می روی و گریه می آید مرا...
اندکی بنشین که باران بگذرد..
و آخ از غم این شعر...